معنی هوله یا حوله
حل جدول
لغت نامه دهخدا
هوله. [هََ / هُو ل َ / ل ِ] (اِ) حوله. دستار. دستمال. از ترکی خاولی (از: خاو + لی). پارچه ٔ پرزدار دارای خاو، دارای پرز. (فرهنگ فارسی معین).
حوله
حوله. [ح َ ل َ / ل ِ] (اِ) دسترخان. || دستارچه. دستمال. مندیل. دستارخوان. (یادداشت مرحوم دهخدا):
منتظر حوله ٔ باد سحر
تا که کند خشک بدان زودتر.
ایرج.
هله هوله
هله هوله. [هََ ل ِ ل ِ] (اِ مرکب) چیزهای درهم و برهم و نامناسب از خوردنی.
- هله هوله خوردن، غذاهای ناسازگار را با هم و به افراط خوردن.
فرهنگ فارسی هوشیار
معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه ی پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود.
حوله
(اسم) پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفند گر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
فرهنگ معین
(حُ لِ) (اِ.) = هوله: پارچه ای که با آن صورت و دست ها را پاک و خشک کنند.
گویش مازندرانی
فرهنگ عمید
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن،
واژه پیشنهادی
آب چین
فارسی به عربی
منشفه
معادل ابجد
106